loading...

چشم ها را باید دید

خشک و پژمرده و تا روی زمین خم بودیم

بازدید : 306
جمعه 18 ارديبهشت 1399 زمان : 3:36

من فکرمیکردم عین رفتارش باهام خوب شده چون فهمیده من دوست بدی نیستم براش ولی نه این آدم امروز کلی حرف زد و فهمیدم منتظره من بیکارشم تا به ساز اون برقصم تا به اهدافش برسه تازه همین آدم با کلی ادعا مدام پشت سر زیزی حرف میزنه و بدشو میگه. حالا من همیشه سعی کردم پشت یکی با اون یکی حرف نزنم زیزی هم با من درمورد عین حرف نمیزنه البته یه سری حرفای عین واقعا درسته اما اینکه جلو روش باهاش خوبه پشت سرش به این و اون بد میگه ینی جرات نداره جلو روش حرفی بزنه و البته درست نیست اما من چیزی بهش نمیگم کلا نمیخوام خودمو تو مسائل کسی دخالت بدم.‌‌‌ای کاش این دوتا آدم میشدن یا اینکه کات میکردن... همچین امروز واسه خودش میبرید و میدوخت که کم مونده بود یه دفتر برداره واسه آینده‌ی من و کمک به خودش برنامه بریزه بگه بیا طبق این برنامه عمل کن :/ پ.ن: خواب آلودگی و سردرد کمن سرگیجه هم یه وقتا میاد و میره. یواش بابا یواااش -____-

به من نمی آید؟
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی