loading...

چشم ها را باید دید

خشک و پژمرده و تا روی زمین خم بودیم

بازدید : 624
سه شنبه 29 ارديبهشت 1399 زمان : 10:36

میگذره مریم بالاخره میگذره مطمئنم روزای بدون بغضم وجود دارن من مطمئنم که واسه قصه‌ها نیست یا فقط واسه وقتی که بچه بودیم حتما میاد شبای بدون اشکم میاد... میاد روزی که نترسی از پژمرده شدن گلای روی رو بالشیت و گریه نکنی واسه نجاتشون به خدا میاد فقط تحمل کن میاد اون روزی که حرف زدن و ادا کردن کلمه‌ها واسه ت مثل جون کندن نباشه میاد اون روزایی که منتظر نباشی یا خودت بمیری یا همه‌ی اونایی که دلتو شکوندن میاد... میاد اون روزی که دنبال یه کنج تاریک نباشی واسه تنهایی غصه خوردن... مگه من به تو دروغ گفتم؟ خداکنه که نگفته باشم. اصلا مگه من و تو جز هم کسی رو داریم؟ من مظلوم غصه دار من، من درمونده‌ی بیچاره‌ی من، من عزیزم خواهش میکنم تحمل کن انقدر ضعیف و ناامید و بی انگیزه نباش خودتو دوس داشته باش و صبور باش و تحمل کن تمام دردای عالمو؛ همه‌ی غصه‌ها و دل شکستگی‌ها همه‌ی قضاوتا و تهمتا همه‌ی دلخوریای کوچیک همه‌ی نفرت‌ها همه و همه. دلتو آروم کن که هیچکس جز خودت همیشه باهات نیست... حتی تو دبلیو سی هم من و تو باهمیم =))))

شاید تشنه ترین من بودم
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی